سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه چی!




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:55 صبح

 

ادامه مطلب...


ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:52 صبح


 

 

142857

اگر عدد مذکور را در دو ضرب کنیم، حاصل: 285714 میشود!-به ارزش مکانی 14 توجه کنید

اگر این عدد را در سه ضرب کنیم حاصل: 428571 میشود!-به ارزش مکانی 1 توجه کنید

اگر این عدد را در چهار ضرب کنیم حاصل: 571428 میشود!-به ارزش مکانی 57 توجه کنید

اگر این عدد را در پنج ضرب کنیم حاصل: 714285 میشود!-به ارزش مکانی 7 توجه کنید

اگر این عدد را در شش ضرب کنیم حاصل: 857142 میشود!-سه رقم اول با سه رقم دوم جا بجا شده

اگر این عدد را در هفت ضرب کنیم حاصل: 999999 میشود

این عدد به تازگی کشف نشده! بلکه هزاران ساله که به عنوان یه عدد جالب مورد توجه بوده. 142857 در واقع دوره گردش عدد 1/7 هست و خاصیتهای جالب دیگه ای هم داره
همونطور که میبینید، مضارب این عدد همه یا 142857 (با گردش حلقوی) هستند یا 999999 . جالب اینجاست که برای اعداد بزرگتر هم این روند به صورت دیگه ای ادامه داره
مثلا 8*142857 میشه 1.142.856، حالا اگه رقم اول رو با 6 رقم بعد جمع کنید حاصل میشه: 142.857

و مثلا 42*142857 میشه 5.999.994، حالا اگه رقم اول رو با 6 رقم بعد جمع کنید حاصل میشه: 999.999

و 142857*142857 میشه 20.408.122.499، حالا اگه 5 رقم اول رو 6 رقم بعد جمع کنید حاصل




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:39 صبح

ادامه مطلب...


ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:35 صبح

مرداد 85 بود که تو خیابان طالقانی دیدمش ازش امضا گرفتم(داشت تو فیلم مهمان بازی میکرد.)خیلی آقا هست..




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:31 صبح




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:27 صبح

چشم به راهت می نشینم.شاید از عابری که روزی از کوچه پس کوچه های قلبت عبور کرده یادی کنی.شاید از کبوتری که روزی از لبه ی پنجره ی نگاهت دانه ای برچید سراغی بگیری

هنوز سرگردان روزهای بی تو ام...




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:16 صبح

تو را دوست دارم

چه وسوسه های غلیظی میان من وتو نشسته است. چه آوازهای عاشقانه ای که هنوز از گلویم بر نخاسته است. چه کلماتی که هنوز نامه نشده اند و همچنان در سراشیبی انگشتانم جا خوش کرده اند.

یک روز آنقدر جادو می شوم که خود را در آغوش اقیانوس های فرسوده می بینم. و روزی دیگر آنقدر شاعرم که گنجشک های یتیم در بیت های شعرم لانه میکنند .و روز سوم آنقدر تنها که حتی نام تو را نمیتوانم تلفظ کنم.

چشم به آسمان میدوزم تو با ابرهای انبوه میگذری و فردا همراه بارانی از شکوفه و انگور بر می گردی. آنگاه تمام اشیای اتاقم مست می شوند و از بند بند تنم آوازی غریب بر می خیزد.

دستهایت را دوست دارم که هرگز وقت خداحافظی مهربانیشان را از من دریغ نمیکنند و انگشتهایت را که از نامه نوشتن خسته نمی شوند.

کفشهایت را دوست دارم که در روزهای سرد برفی راه خانه ام را گم نمیکنند و پیراهنت را که همیشه از عطر نارنج و خاطره سرشار است...

از خیابانهای بی درخت رد میشوم و برای پنجره هایی که هنوز بازند غزل می خوانم و شعرهای کوچکم را روی شیشه های مه گرفته ی قطاری که توقف کرده است می نویسم.

در شبهای بی چراغ دستم را به سوی ماه دراز می کنم. آیا میتوانم ترانه های روشن را از روسری اش بچینم؟

دلم تاریک است...چشمهایت را باز کن تا زیباترین آینه های جهان را ببینم...




ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 3:3 صبح

نگار


ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 2:50 صبح

ادامه مطلب...


ریحانه محمدی ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 2:30 صبح

   1   2      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :6688
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<